نمکستان » برای مشاهده ی فال روزانه روز تولد خود ، در ادامه این مطلب با ما همراه باشید
دوستان شما افراد بسیار خوبی هستند، اما گاهی اوقات وقتی که آنها با شما مخالفت میکنند، شما عصبانی میشوید. متأسفانه وقتی که عقاید آنها با شما متفاوت است، معمولاً از ادامه دادن بحث با آنها خودداری میکنید. اما امروز اینگونه نیستید. حتی اگر وسوسه شوید که این کار را انجام دهید، به یاد داشته باشید اگر هیچ کس نخواهد که خودش را عوض کند، هیچ مسأله پیچیدهای حل نخواهد شد.
شما در این روزها چشمان تان را بیشتر باز کرده اید و به زندگی تان دقیق تر مینگرید، تا جزییات زندگی را نیز دریابید.باید سعی کنید بین زندگی شخصی و روحیات تان یک تعادلی برقرار کنید زیرا روحیه شما با زندگی گه در حال حاضر تجربه میکنید سنخیتی ندارند به همین دلیل کمی برایتان مشکل به نطر میرسد.هر انتخابی که انجامی میدهید خودتان در درستی آن مطمئن شوید و بعد آن را انجام دهید زیرا گاهی افراد دیگر برای شما تصمیم میگیرند و انتخابهایی را انجام میدهند که شما راضی به اجرای آنها نیستید.
بادی از تغییرات بر فراز آسمان زندگیتان در حال وزیدن است، اما برای شما سخت است که دست به کار شوید چرا که هنوز آمادگی این کار را در خود نمیبینید. بازگشت عطارد به سیاره شما نشان دهنده این است که باید هدف خود را در زندگی مشخص کنید. درباره سفری که در آینده خواهید داشت بیندیشید، اما تا زمانیکه تصمیم درستی نگرفته اید راه نیفتید. به همه راه ها فکر کنید تا بتوانید بهترین آنها را انتخاب کنید.
عجیب این است که اگر دیگران واقعا شما را مورد حمایت خود قرار دهند یا اینکه کارهای شما را با سرتکان دادن تصدیق کنند شما بیشتر از آنکه باید نگران می شوید. حقیقت این است که اگر کسی برخلاف پیشرفت شما حرکت کند قادر هستید که به او بگویید و اگر بخواهید با او بجنگید فقط انرژی هدر دادن است. فقط پیش بروید. باید زمانیکه در جهت تحقق اهداف تان گام برمی دارید خوشحال باشید و از کار خود لذت ببرید نه اینکه فقط به فکر رسیدن به آنها باشید.
شما رابطه دوستانه خاصی با یک نفر برقرار کردهاید، و الان فکر میکنید که اگر بخواهید به این رابطه پایان دهید باید همه زندگیتان تغییر کند و از این رو به آن رو بشود. بنابراین این موضوع خیلی شما را ناامید و همچنین خسته کرده است. اعتماد بیش از اندازه شما به دیگران باعث شده که خیلی بیاحتیاط عمل کنید. اما اگر شما بخواهید با تکیه کردن به دیگران درگیر احساسات خود بشوید، امکان دارد یک نفر دیگر به شما خیانت کند. بنابراین سعی کنید که به خاطر منافع یک نفر دیگر کاری انجام ندهید.
با تابیدن ماه امروز حس و شخصیت متفاوتی را درون خود احساس خواهید کرد. هرچند که دیگران نمی توانند حس و حال امروز شما را تشخیص دهند اما در درون خود احساسات عمیقی را خواهید داشت که هنوز به سطح بالاتر و ظاهری شما نرسیده است. از آنجا که افکار و احساس خود را با کسی در میان نگذاشته اید احساس سنگین بودن آنها را دارید. پس از سهیم کردن دیگران با افکار و احساسات تان، احساس سبکی خواهید کرد. در ضمن، دیگران درمورد شما قضاوت خود را خواهند کرد و نیازی نیست که برای نشان دادن شخصیت خود، بیش از پیش صحبت کنید.
زندگی تماما در پول خلاصه نمیشود بهتر است به جنبه های دیگر زندگی مانند سلامتی، داشتن فرزندان، پدر و مادر و… نیز بیاندیشید. مدام در فکر به دست آوردن پول نباشید زیرا در این صورت اطرافیا نتان از شما دوری میگزینند، کم کم فاصله شما با آنها خیلی زیاد میشود، بزرگترین آسیبی که ممکن است به هر انسانی وارد شود این است که اطرافیان یک انسان او را ترک کنند و مجبور باشد به تنهایی به زندگی ادامه دهد.
شما امروز کارهایتان را تمام و کمال انجام داده اید چرا که بلاخره به مرحله ای رسیده اید که مقاوم و استوار باشید. به حرف دیگری گوش ندهید که شما را تشویق میکند تا سریع تر کار کنید؛ شما معمولا کاری را انجام میدهید که میدانید بهره وری و کارایی شما را بالا میبرد. خوشبختانه شما میتوانید با قدرت از خودتان دفاع کنید چرا که امروز سیاره حاکم شما با ونوس دوست داشتنی بهم پیوسته اند. اخیرا برای تان آسان تر شده است که بدون اینکه شخص دیگری را ناراحت کنید کاری را انجام دهید که به نفع تان است و برای آن ایستادگی کنید.
شما میتوانید امروز سرزنده و با نشاط باشید و خودجوش بودن به فریبندگی تان میافزاید. شما احتمالا اکنون بیش از همیشه اجتماعی هستید و این از اعتماد به نفس بالای شما سرچشمه میگیرد. خوشبختانه ونوس بازیگوش و با نشاط در هفتمین خانه از “روابط” شما تمرکز شما را پرداختن به خودتان از بین ببرد و توجه شما را به کسی جلب کند که برای شما نقش آیینهای از تمایلات تان را بازی میکند.
امروز روزی عالی برای رسیدگی به اوراق کاری و مالی و هر چیز دیگری که دارای مهر رسمی است،می باشد.ذهن شما بسیار عالی عمل می کند،همه چیز را بسیار واضح و کامل مدنظر دارید و واقعاً وضعیت ذهنی خوبی برای رسیدگی به این امور دارید.این امر از دید شخصی که مافوق شماست مخفی نمی ماند و بسیار تحت تاثیر قرار خواهد گرفت.
بانی احساساتش را نسبت به شما را بازگو کند، که این کار باعث میشود شما ناراحت بشوید. حتی اگر شما این شخص را دوست داشته باشید، نمیدانید که چه واکنشی باید نشان دهید و به خاطر همین برای به وجود آوردن فاصله دیواری ساختگی بین خودتان و او میکشید. در حقیقت شما از آن فرد دوری نمیکنید بلکه از احساسات خود که سعی در نادیده گرفتنشان دارید دوری میکنید. وقتی که شما با خودتان راحت کنار بیایید آن موقع میتوانید با دیگران هم ارتباط خوبی برقرار کنید.
قبول کردن مسئولیتهای خیلی زیاد ابتدا ممکن است دیگران را تحت تاثیر قرار دهد، اما اگر شما نتوانید کارهایی که شروع کرده اید را تمام کنید همه چیز تغییر خواهد کرد. خوشبختانه شما هم اکنون میتوانید وظایف خود را به کارهای کوچکتر تبدیل کرده و به صورت جداگانه روی هر کدام از آنها تمرکز کنید. اگر چه یکسره کار کردن شما را خسته میکند، اما اگر همین الان مرحله به مرحله کارتان را انجام دهید بعداً راحت خواهید بود.
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید ، نتواند
که ره تاریک و
لغزان است
وگر دست محبت سوی کسی یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
نفس ، کز گرمگاه سینه می آید برون ، ابری شود تاریک
چو دیدار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است ، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک ؟
مسیحای
جوانمرد من ! ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای
منم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم
منم من ، سنگ تیپاخورده ی رنجور
منم ، دشنام پس آفرینش ، نغمه ی ناجور
نه از رومم ، نه از زنگم ، همان
بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در ، بگشای ، دلتنگم
حریفا ! میزبانا ! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد
تگرگی نیست ، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی ، صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه می گویی که بیگه شد ، سحر شد ،
بامداد آمد ؟
فریبت می دهد ، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
حریفا ! گوش سرما برده است این ، یادگار سیلی سرد زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان ، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود ، پنهان است
حریفا ! رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز یکسان است
سلامت
را نمی خواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر ، درها بسته ، سرها در گریبان ، دستها پنهان
نفسها ابر ، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلور آجین
زمین دلمرده ، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است
پیش رویم چهره تلخ زمستان جوانی
پشت سر، آشوب تابستان عشقی ناگهانی
سینه ام منزلگه اندوه و درد و بد گمانی،
کاش چون پاییز بودم…
شعر از “فروغ فرخزاد”
آرزو کن با من
که اگر خــواست زمســـتان برود!
گرمیِ دستِ تو اما باشد
“مــا” ی ما “مـــن” نشود
سایه ات از سرِ تنهاییِ من کم نشود!
به دل نا گفته صدها حرف دارم
میان سینه زخمی ژرف دارم
به روی پوستین سالخوردم
سرد است هوا
بیرون اگر میروی
دستهای مرا هم با خودت ببر!
شعر از “رضا کاظمی”
به گوش ام خش خش پاییز زرد است
دل ام میعادگاه زخم و درد است
نمی آید صدایی از در و دشت
“هوا بس ناجوانمردانه سرد است”
اشک هایم که سرازیر می شوند
دیر نمی پاید که قندیل میبندند
عجب سرد است هوای نبودنت …
نه حوصله ? دوست داشتن دارم
نه م? خواهـم کسی دوستـم داشته باشد
ا?ـن روزهـــا سردم
مثل زمستان…
دلم یک زمستان سخت میخواهد
یک برف
یک کولاک به وسعت تاریخ
که ببارد و تمام راهها بسته شوند
و توچاره ای جز ماندن نداشته باشی
و بمانی…
سرود برفی گنجشگکی خرد
مرا با خود به دنیای دگر برد
دوباره جیک جیکی کرد و آن گاه
میان برف ها ناگهان مرد
دعا میکنم غرق باران شوی
چو بوی خوش یاس و ریحان شوی
بهاری ترین فصل ایمان شوی
دستهایم را بگیر، از زمستان دور شو…
غیرِ من روی رگِ هر عاشقی، ساطور شو…
دستی که به انتظار دستانی بود
چشمی که نیازش لب خندانی بود
بیچاره ترین گدای این شهر منم
در پیرهنم عجب زمستانی بود
ای که در فصلِ خزانم دیده ای با پشتِ خم
این زمستان را نبین ما هم بهاری داشتیم
به که گویم که تو منزلگه چشمان منی
به که گویم که تو گرمای دستان منی
گرچه پاییز نشد همدم و همسایه ی من
به که گویم که تو باران زمستان منی
و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد
و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد
چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟
چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟
برگ میرقصد و باد از غوغا ،
سر بی تابی باران دارد
باغ من خستگی طولانی ،
از تماشای زمستان دارد
شعر از “عبدالجبار کاکایی”
به روز هـا دل مبـنـد!
روزهــا بــه فـــصـــل کــه مـیـــرسند
رنگ عـوض مـیــکنـنــد
با شب بــمــان
شب
هـمـیـشه
یک رنگ است !
در این کویر برف هیچ کاشفی با سورتم? احساس
به من دست نخواهد یافت…
بی تو سالهاست که هوای من
صد درجه زیر عشق است…
پشت کاجستان، برف.
برف، یک دسته کلاغ.
جاده یعنی غربت.
باد، آواز، مسافر، و کمی میل به خواب.
شاخ پیچک و رسیدن، و حیاط.
من، و دلتنگ، و این شیشه خیس.
می نویسم، و فضا.
می نویسم، و دو دیوار، و چندین گنجشک.
یک نفر دلتنگ است.
یک نفر می بافد.
یک نفر می شمرد.
یک نفر می خواند.
زندگی یعنی: یک سار پرید.
از چه دلتنگ شدی؟
دلخوشی ها کم نیست: مثلا این خورشید،
کودک پس فردا،
کفتر آن هفته.
یک نفر دیشب مرد
و هنوز، نان گندم خوب است.
و هنوز، آب می ریزد پایین ، اسب ها می نوشند.
قطره ها در جریان،
برف بر دوش سکوت
و زمان روی ستون فقرات گل یاس
آهسته بیا
غوک ها در خوابند
پا آهسته گذار
بر تن برفی این کوچه ی سرد
برنیاشوبی
خواب ترد گل نیلوفر را
صبح آب خواهد شد
جای پایت بر برف
کاش آفتاب نبود
جای پایت می ماند
تا ابد در دل این کوچه تنگ…
مثل یک پوپک سرمازده در بارش برف
سخت محتاج به گرمای پر و بال توام
تو اگر باز کنی پنجره ای سمت دلت
میتوان گفت که من چلچله لال توام
دیدی که چه بی رنگ و ریا بود زمستان ؟
مظلوم ترین فصل خدا بود زمستان
دیدیم فقط سردی او را و ندیدیم
از هر چه دو رنگی است رها بود زمستان
بود هرچه فقط بود سپیدی و سپیدی
اسمی که به او بود سزا بود زمستان
گرمای هر آغوش تب عشق دم گرم
یکبار نگفتند چرا بود زمستان
بی معرفتی بود که هر بار ز ما دید
با این همه باز اهل وفا بود زمستان
غرق گل و بلبل شد اگر فصل بهاران
بوی گل یخ هم به هوا بود زمستان
با برف بپوشاند تن لخت درختان
لبریز و پر از شرم و حیا بود زمستان
در فصل خودش ، شهر خودش ، بود غریبه
مظلوم ترین فصل خدا بود زمستان …
و هنوز قصه بر یاد است
وین سخن آویزه ی لب:
که می افروزد؟ که می سوزد؟
چه کسی این قصه را در دل می اندوزد؟
در شب سرد زمستانی
کوره ی خورشید هم، چون کوره ی گرم چراغ من نمی سوزد.
شعر از “نیما یوشیج”
زمستان پوستین افزود بر تن کدخدایان را
ولیکن پوست خواهد کند ما یک لا قبایان را
ره ماتم سرای ما ندانم از که می پرسد
زمستانی که نشناسد در دولت سرایان را
شعر از “شهریار“
در این چهارشنبه ی سوری
نگاهم میکنی اما
نگاهت سرد و جان فرساست
چرا حس میکنم حتی
زمستان هم
درون چشم تو تنهاست .
شاعر “دریا پژوهش”
زمستون، تن عریون باغچه چون بیابون
درختا با پاهای برهنه زیر بارون
نمیدونی تو که عاشق نبودی
چه سخته مرگ گل برای گلدون
گل و گلدون چه شبها نشستن بی بهانه
واسه هم قصه گفتن عاشقانه
چه تلخه چه تلخه
باید تنها بمونه قلب گلدون
مثل من که بی تو
نشستم زیر بارون زمستون
زمستون
برای تو قشنگه پشت شیشه
بهاره زمستونها برای تو همیشه
تو مثل من زمستونی نداری
که باشه لحظه چشم انتظاری
گلدون خالی ندیدی
نشسته زیر بارون
گلای کاغذی داری تو گلدون
تو عاشق نبودی
ببینی تلخه روزهای جدایی
چه سخته چه سخته
بشینم بی تو با چشمای گریون
شعر از “مهدی اخوان ثالث”
به پیش باد تو ما همچو گردیم
بدان سو که تو گردی چون نگردیم
ز نور نوبهارت سبز و گرمیم
ز تأثیر خزانت سرد و زردیم
ز عکس حلم تو تسلیم باشیم
ز عکس خشم تو اندر نبردیم
عدم را برگماری جمله هیچیم
کرم را برفزایی جمله مردیم
عدم را و کرم را چون شکستی
جهان را و نهان را درنوردیم
چو دیدیم آنچ از عالم فزون است
دو عالم را شکستیم و بخوردیم
به چشم عاشقان جان و جهانیم
به چشم فاسقان مرگیم و دردیم
زمستان و تموز از ما جدا شد
نه گرمیم ای حریفان و نه سردیم
زمستان و تموز احوال جسم است
نه جسمیم این زمان ما روح فردیم
چو نطع عشق خود ما را نمودی
به مهره مهر تو کاستاد نردیم
چو گفتی بس بود خاموش کردیم
اگر چه بلبل گلزار و وردیم
شعر از “مولانا“
زمستونه زمستونه فصل تگرگ و بارونه
هوا شده خیلی سرد روی زمین پر از برف
چه خوبه کودکستان وقتی میشه زمستان
کلاغ های سیاه رنگ بخاری های روشن
وقتی بارون میباره دلم میخواد دوباره
برم به کودکستان میان آن گلستان
مواد لازم :
ماهی شیر یا حلوا : 500 گرم
گشنیز : 250 گرم
شنبلیله : 75 گرم
سیر : 8 حبه
پیاز : 1 عدد
تمبر هندی : 1 بسته 200 گرمی
پرک فلفل قرمز : 1 قاشق چایخوری
زردچوبه : 1 قاشق چایخوری
روغن زیتون : به میزان لازم
گشنیز و شنبلیله ای که برای تهیه قلیه ماهی استفاده میشود باید نسبت 3 به 1 داشته باشند وگرنه شنبلیله ی زیاد خورشت را تلخ میکند.
سبزیها را پاک کرده و بشوئید. وقتی آب آنها کاملاً گرفته شد با چاقو ریز خرد میکنیم.
پیاز را ریز خرد کرده و با کمی روغن در قابلمه مناسب تفت میدهیم تا طلایی شود ولی نسوزد.
سیر، زردچوبه و پرک فلفل قرمز را با هم له میکنیم تا خمیری شکل شود.
پس از سرخ شدن پیاز این خمیر را به تابه اضافه میکنیم و با شعله کم، 1 تا 2 دقیقه تفت میدهیم، حواستان باشد که این ترکیب زود میسوزد پس زود سبزی خردشده را به آن اضافه کرده و خوب تفت میدهیم.
تمبرهندی را با دو پیمانه آب خیس میدهیم، سپس از صافی عبور میدهیم تا کاملاً تفاله از آب آن جدا شود و سسی صاف و یکدست بدست آید. برخی افراد 1 یا 2 قاشق آرد به سس تمبر هندی اضافه میکنند تا آب خورشت قوام بیشتری به خود بگیرد.
وقتی سبزیها خوب سرخ شدند سس تمبر هندی را به قابلمه اضافه میکنیم و خورشت را جوش میآوریم.
در این زمان تکههای ماهی شیر را به قابلمه اضافه میکنیم. به دلیل اینکه تمبر هندی اغلب شور است به هیچ وجه تا مرحله آخر به غذا نمک اضافه نمیکنیم.
شعله را کم کرده و در قابلمه را نیمه باز میگذاریم تا ماهی بپزد و قلیه جا بیفتد. اینکه غلظت خورشت چقدر باشد بستگی به ذائقه شما دارد، اگر قلیه رقیقتر دوست دارید میتوانید همزمان با اضافه کردن سس تمبر هندی یک پیمانه آب نیز به قابلمه اضافه کنید.
وقتی قلیه جا افتاد آن را چشیده و به میزان لازم نمک و فلفل به آن اضافه میکنیم. قلیه ماهی سنتی تند و پرفلفل است.
نکته :
برای تهیه قلیه ماهی میتوانید ماهی را سرخ کرده و بعد داخل آب خورشت بیندازید.
دستور آشپزی و طرز پخت قلیه ماهی خوزستانی خوشمزه و تند
ماهی :•: 2 کیلوگرم
سیر :•: 1 بوته
روغن :•: 200 گرم
پیاز متوسط :•: 4 عدد
گشنیز :•: 1 کیلوگرم
شنبلیله :•: 250 گرم
تمبر هندی :•: 200 گرم
زردچوبه :•: 2 قاشق مرباخوری
فلفل قرمز کوبیده شده :•: به مقدار کافی
ماهی قلیه ماهی بهتر است از نوع ماهی های شیر، سنگسر، هامور یا شوریده باشد ، در صورتی که دسترسی نداشتید می توانید از ماهی قزل آلا هم استفاده کنید. توجه داشته باشید می توانید به جای ماهی تازه از تن ماهی هم در قلیه ماهی استفاده نمایید.
دستور آشپزی و طرز پخت قلیه ماهی خوزستانی خوشمزه و تند
برای تهیه قلیه ماهی ابتدا گشنیز و شنبلیله را تمیز پاک کنید و بشورید در آبکش قرار دهید تا آبش کاملا برود و در خرد کن بریزید تا خرد بشود یا با چاقو خودتان خردش کنید.
پیاز را پوست بگیرید و نگینی ریز خرد کنید، روغن را داخل تابه ای بریزید و زیر شعله را روشن کنید پیاز را داخل آن بریزید و کمی تفت بدهید تا برنگ طلایی در بیاید، سیر را با گوشکوب بکوبید و به پیاز بیفزایید.
گشنیز و شنبلیله خرد کرده به پیاز داغ اضافه کنید تا آبش تبخیر بشود و مقداری سرخ بشود. ماهی ها را 2 تیکه کنید و در قابلمه ای قرار دهید و 1 استکان آب درون آن بریزید و کمی نمک نیز می افزایید و میگذاریم با شعله ملایم اجاق پخته شود.
بعد از پخت پوست ماهی ها را بگیرید و به قطعات درشت خرد کنید و به سبزی های قلیه ماهی اضافه کنید. تمبر هندی را در نصف لیوان آب جوش خیس کنید و در پارچه ای بریزید و شیره آن را بگیرید و به سبزی اضافه کنید
فلفل قرمز کوبیده شده و کمی نمک و زردچوبه بریزید و در تابه مواد را با هم تفت دهید تا کمی سرخ شوند سپس 2 تا 3 لیوان آب به تابه اضافه کنید و اجاق را روی شعله ملایم قرار دهید تا قلیه ماهی بمرور و حسابی جا بیفتد و نوش جانتان کنید.
و در انتهای پخت ترشی و تندی آن را هرجور که موافق با طبعتان است تنظیم کنید. قلیه ماهی مثل خورشت قورمه سبزی و خورشت قیمه هر چه صبورانه تر پخته شود طعم بهتر و جا افتاده تری خواهد داشت.