فراموش شدن همیشه از نبودن نیست!
گاهی از نزدیک شدن زیاد فراموش میشوی
برایم تعریف کن هرگز فراموش نشدن چه حسی دارد
تو که هر لحظه در خاطرمی
فراموش کردن کار آسانی است
کافی است دراز بکشم ، چشمانم را ببندم و نفس نکشم
فکرمیکردم رفتنت محال است ، امارفتی
الانم فکر می کنم فراموش کردنت محال است
اما شک نکن فراموشت خواهم کرد
فهمیده ام
فراموش کردن
بهتر از در انتظار ماندن کسی ست که تو را نمیخواهد
آگهی فوری
به یک آغوش گرم برای فراموش کردن سرمای زندگی نیازمندیم
غصه هایت که ریخت ، تو هم همه را فراموش کن
دلت را بتکان
اشتباهایت وقتی افتاد روی زمین بگذار همانجا بماند
فقط از لا به لای اشتباه هایت ، یک تجربه را بیرون بکش
قاب کن و بزن به دیوار دلت
زندگی سه حکم داره :
خندیدن ، بخشیدن و فراموش کردن
پس بخند و ببخش و فراموش کن
یه زن همیشه می بخشه و فراموش میکنه
ولی هیچ وقت نمیزاره تو فراموش کنی که بخشیده و فراموش کرده
من یاد گرفتهام که مردم آنچه را که گفتهاید را فراموش میکنند
آنچه انجام دادهاید را از یاد میبرند
ولی هرگز احساسی را که به آنها داده اید فراموش نمیکنند
فراموش نمیشوی
جای پای محبت تو ، مانده بر تمام وجود من
پیمانی که در طوفان با خدا میبندی
در آرامش فراموش نکن
گفتی می خوام فراموشم کنی
فعل جملتو اشتباه گفتی
اخه نمی دونی چقد دوستت دارم
این توی که می خوای منو فراموش کنی
این بار سنگینو ننداز رو دوش من
اولین سرمشق زندگی ام
فراموش نکردن انسان هایی است که دوستشان دارم
من حوایی هستم که به هوای
هیچکس تو را فراموش نخواهم کرد
حکایت جالبی است که فراموش شدگان
فراموش کنندگان را هر گز فراموش نمی کنند
او به من اموخت چگونه دوست داشته باشم
اما فراموش کردن را نه و من اجباری برای توقف دوست داشتنم ندارم
شبها زیر دوش آب سرد رها میکنم بغض زخم هایم را
در حالی که همه میگویند خوش به حالش چه زود فراموش کرد
سکوت …
آستانه ی تحمل فریاد آدم هایی است که فراموش نکرده اند صبوری را
هر بار قسم خوردم که فراموشت کنم
اما هر دفعه فراموش کردم قسم خوردنم را
روزی فراموش خواهیم کرد که چه صدمه ای دیده ایم
چرا گریه کرده ایم و چه کسی باعث ان شد
اگر کسی خوبی های تو را فراموش کرد
تو خوب بودن را فراموش نکن
نمیدانم چرا عادت فراموش کاریم
شامل تو یکی نمی شود
دشمن کهنه را دوست نو مساز
زیرا دشمن کهنه مانند مار سیاه است که
بعد از صد سال انتقام را فراموش نکند
اخطار
شما جزء افرادی هستید که به سختی یادی از ما میکنید
در صورت ادامه این بی مرامی فراموش خواهید شد
تلخی دوریت را به دل می کشم روی خیالت اشک میریزم
هیچ وقت خیال نکن تو را فراموش میکنم
مگر اینکه کوچ به سوی خاک کنم
میدونی بن بست زندگی کجاست؟
وقتیه که نه حق رسیدن داری!
نه توان فراموش کردن !
گاهی باید کسانی را از گذشته مان فراموش کنیم
به یک دلیل ساده
آن ها به آیندمان تعلق ندارند
همین
آنقدر مشغول بزرگ شدن هستیم که گاهی
فراموش می کنیم پدر و مادرمان در حال پیر شدن هستند